سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سوته دلان

بیا در پرتو انوار قرآن

یا تا بنگری آثار قرآن

رسی بر آن نشاط جاودانی


لتجری تحتها الانهار قرآن


بیا تا می‌توانی بهره بردار


زبحر حکمت ذخّار قرآن


بقرآن عرضه کن خود را و بشناس


بگوشت چون رسد گفتار قرآن


ز کردار بد خود ای برادر


چرا چندین کنی آزار قرآن


خدا ناخواسته با این رویّه


مگر هستی پی پیکار قرآن


بقول و فعل زشت خود ندانی


که هر دم کرده‌ای انکار قرآن


سزد هنگام غربت بهر یاری


شود جانهای ما ایثار قرآن


بـقرآن (شاعرا) ایمان بیاور


که گمراهند بس کفّار قرآن


نوشته شده در چهارشنبه 89/6/24ساعت 12:18 صبح توسط اشکان| نظر|

به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را

بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را 

تمام جاده را رفتم، غباری از سواری نیست

بیابان تا بیابان جسته ام ردّ نشانت را 

نگهم مثل طفلان، زیر باران خیره شد بر ابر

ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را 

کهن شد انتظار اما به شوقی تازه بال افشان

تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را 

کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید

که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را 

 

حسین اسرافیلی


نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 10:55 عصر توسط اشکان| نظر|

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
 پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
 وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی
 دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
 من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا قل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی
 در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم


نوشته شده در دوشنبه 89/4/14ساعت 12:29 صبح توسط اشکان| نظر|

سراب رد پای تو


کجای جاده پیدا شد


کجا دستاتو گم کردم


که پایان من اینجا شد


کجای قصه خوابیدی


که من تو گریه بیدارم


که هرشب هرم دستاتو


به آغوشم بدهکارم


تو با دلتنگیای من


تو با این جاده همدستی


تظاهر کن ازم دوری


تظاهر میکنم هستی

 

تو آهنگ سکوت تو


به دنبال یک تسکینم


صدایی تو جهانم نیست


فقط تصویر میبینم


یک حسی از تو در من هست


که میدونم تورو دارم


واسه برگشتنت هر شب


درارو باز میزارم

 

سراب رد پای تو


کجای جاده پیدا شد


کجا دستاتو گم کردم


که پایان من اینجا شد


کجای قصه خوابیدی


که من تو گریه بیدارم


که هرشب هرم دستاتو


به آغوشم بدهکارم


تو با دلتنگیای من


تو با این جاده همدستی


تظاهر کن ازم دوری


تظاهر میکنم هستی.


دوست دارم بهترینم


نوشته شده در دوشنبه 89/3/24ساعت 12:24 صبح توسط اشکان| نظر|

من صبورم اما...به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم

 یا اگر شادی زیبایی تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم

 من صبورم اما... چه قدر با همه عاشقیم محزونم !

وبه یاد همه خاطرهای گل سرخ مثل یک شبنم افتاده به غم مغمومم.!

 من صبورم اما بی دلیل ازقفس کهنه شب می ترسم

بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تورا از شب متروک دلم

دور کند..می ترسم!

من صبورم اما ....

آه.....

این بغض گران صبر نمی داند چیست


نوشته شده در چهارشنبه 89/3/19ساعت 1:8 صبح توسط اشکان| نظر|


Design By : Night Skin

کد آهنگ